جالب

www.arash-soft.blogsky.com : وبلاگی طراح ومتفاوت(طراح انواع نرم افزارهای هک کیلاگر مهندسی بازی فلش کاربردی وغیره)

جالب

www.arash-soft.blogsky.com : وبلاگی طراح ومتفاوت(طراح انواع نرم افزارهای هک کیلاگر مهندسی بازی فلش کاربردی وغیره)

اس ام اس های جدید

۱.روی هر پله ای که باشی خدا یک پله از تو بالاتر است ،نه به خاطر این که خداست ... برای این که دستت را بگیرد .


۲. دل تو اولین روز بهار ، دل من آخرین جمعه ی سال ... چه دورند و چه نزدیک به هم ...


۳. شباهت مردها با ایرانسل :

- خیلی ارزونن !
- زیاد اعتبار ندارن !
- دلخوش کنن !
- هیچ وقت در دسترس نیستند .


۴. گویند تنها گل مرداب نیلوفر است ، پس من مرداب و تو نیلوفر من باش ...


۵. عروسه وارد یه مجلس میشه مادر شوهر میگه : صل علی محمد ، دشمن جانم آمد ! عروس هم میگه : عقرب زیر قالی ، خواستی پسر نیاری !!!


۶. عکس تو رو طاقچه ی قلب منه

بهترین خاطره ی عمر منه

دل اگر بخواد بیفته بشکنه

عکستو طوری گذاشتم نشکنه .


۷. سرنوشت تصمیم می گیرد که تو در زندگی با چه کسی ملاقات کنی ، اما تنها قلب توست که می تواند تصمیم بگیرد چه کسی در زندگی ِ تو باقی می ماند !


۸. ترکه دو تا کراوات می زنه ، بهش میگن چرا دو تا ؟ میگه آخه عقد و عروسی با همه !


۹. ترکه از تاکسی پیاده میشه در تاکسی رو محکم می بنده میگه پدر سگ خودتی ! راننده میگه من که چیزی نگفتم !!! ترکه میگه بعداْ که می گی !


۱۰. بچه به مامانش میگه : چرا شبا رو بابا بالا و پایین می ری ؟ مامانش میگه : باد شکم بابا رو خالی می کنم ! بچه میگه : بیخودی خودتو خسته نکن ! وقتی خونه نیستی دختر همسایه بادش میکنه !


۱۱. لُره می بینه همه موبایل دارن جز خودش ! یه کاغذ لوله میکنه می بنده به کمرش !دوستاش میگن این چیه ؟ میگه : وای بازم فکس اومد !


۱۲. محبت تنها بسته ایست که احتیاج به کادو کردن ندارد !


۱۳. مهم نیست ریسمان دوستی رو چه طور می بندی ! مهم اینه که هرگز باز نشه !


۱۴. کشتی عشق مرا موج نگاه تو شکست

زندگیم بر خلاف آرزوهایم گذشت


۱۵. خدا یکتاست ، قلب تنهاست و کسی که این اس ام اس را می خواند عزیز دلهاست ...

سفارش نامه داریوش بزرگ هخامنش

اینک که من از این جهان می‌روم، بیست‌وپنج کشور در شاهنشاهی ایران است. و در همه‌ی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها دارای ارج هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران، ارج‌مندند.

جانشین من خشایارشا باید مانند من در نگاه‌داری این کشور ها بکوشد و راه نگه‌داری این کشورها آن است که در کارهای درونی آن‌ها دست نَبَرد و کیش و دین و آیین‌های آنان را گرامی بدارد. اکنون که من از این جهان می‌روم تو دوازده کرور دِریکِ زر در خزانه‌ی شاهی داری و این زر یکی از شالوده‌های توان‌مندی تو می‌باشد. زیرا توان پادشاه تنها به شمشیر نیست که به دارایی نیز هست. هرآینه به یاد داشته باش که تو باید به این اندوخته بیفزایی نه این که از آن بکاهی. من نمی‌گویم که هنگام نیازمندی از آن برداشت نکن، زیرا روند این زر در خزانه آن است که هنگام بایستگی و ناچاری از آن برداشت کنند، ولی در نخستین گاه، آن چه برداشته‌ای به خزانه برگردان. مادرت آتوسا بر من هده دارد پس پیوسته ابزارهای خوش‌نودی‌اش را فراهم کن.

ده سال است که من در کار ساختن انبارهای دانه‌گی‌ها در جای جای کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می‌شود و استوانه‌مانند هست را در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تهی می‌شود کرم در آن بوجود نمی‌آید و دانه‌گی در این انبارها چند سال می‌ماند بی آن که تباه شود و تو باید پس از من، ساختن انبارهای دانه‌گی را پی‌گیری تا آن که همواره اندوخته‌ی دو یا سه سال کشور در آن انبارها باشد. و هر ساله پس از این که دانه‌گی‌های تازه به دست آمد از دانه‌گی درون انبارها برای فراهمی کم‌بود خواروبار از آن سود بر و دانه‌گی تازه را پس از این که بوجاری شد به انبار ترابر و بدین سان تو هرگز برای اندوخته‌ی خوراکی در این کشور دغدغه نخواهی داشت اگر چه دو یا سه سال پیاپی خشک‌سالی شود.

هرگز دوستان و نزدیکان خود را به کارهای کشوری نگمار و برای آن‌ها همان دوست بودن با تو بسنده است. چون اگر دوستان و نزدیکان خود را به کارهای کشوری بگماری و آنان به مردم ستم کنند و کار نادرست کنند نخواهی توانست آن‌ها را به کیفر برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری ارج دوستی بگزاری.

آب‌راهی که من می‌خواستم بین رود نیل و دریای سرخ بسازم هنوز به پایان نرسیده و پایانیدن آن آب‌راه از نگرش بازرگانی و جنگی بسیار ارج‌مند است تو باید آن آب‌راه را به پایان برسانی و هزینه‌ی گذر کشتی‌ها از آن آب‌راه نباید آن اندازه سنگین باشد که ناخدایان کشتی‌ها به‌تر ببینند که از آن نگذرند. اکنون من سپاهی به سوی مصر فرستادم تا این که در این مرز، سامان و آسایش بر پا کنند، ولی گاه آن نیافتم که سپاهی به سوی یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی. با یک ارتش توان‌مند به یونان بتاز و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران می‌تواند دست‌درازی‌کنندگان را گوش‌مالی دهد.

پیش‌نهاد دیگر من به تو این است که هرگز دروغ‌گو و چاپلوس را به خود راه نده، چون هر دوی آن‌ها آفت پادشاهی هستند و بدون دل‌سوزی دروغ‌گو را از خود دور نما. هرگز کارمندان دیوان را بر مردم چیره نکن، و برای این که کارمندان دیوان بر مردم چیره نشوند، قانون خراج برنهاده‌ام که پیوند کارمندان دیوان با مردم را بسیار کم کرده است و اگر این قانون را نگاه‌داری کارمندان کشوری با مردم چندان درگیر نخواهند شد.

افسران و سربازان ارتش را خرسند نگه‌دار و با آن‌ها بدرفتاری نکن. اگر با آن‌ها بدرفتاری کنی آن‌ها نخواهند توانست هم‌چون تو کنند. ولی در میدان جنگ تاوان خواهند گرفت اگر چه به بهای کشته شدن خودشان باشد و تاوان‌گیری آن‌ها این گونه خواهد بود که دست روی دست می‌گذارند و سرمی‌سپرند تا پیش‌زمینه‌های شکست تو را فراهم کنند.

کارِ آموزش را که من آغازیدم، پی‌گیر و بگذار مردمان تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که دریافت و خرد آن‌ها بیش‌تر شود و هر چه دریافت و خرد آن‌ها بیش‌تر شود، تو با دل‌آسودگی بیش‌تری می‌توانی شاهی کنی. همواره پشتیبان کیش یزدان‌پرستی باش. ولی هیچ مردمی را ناچار نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به یاد داشته باش که هرکس باید آزاد باشد و از هر کیش که گرایش دارد پیروی نماید.

پس از این که من زندگی را بدرود گفتم، بدن مرا بشوی و آن مرگ‌جامه‌ای را که من خود فراهم کرده‌ام بر من بپیچان و در گاهوک سنگی جای ده و در گور بگذار. ولی گورم را که ساخته شده دربسته نکن تا هر زمانی که میتوانی به گور اندر بشوی و گاهوک سنگی مرا در آن جا ببینی و بفهمی، که من پدر تو پادشاهی توان‌مند و استوار بودم و بر بیست و پنج کشور شاهی می‌کردم، مردم و تو نیز مانند من خواهی مرد. زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان نخواهد ماند. اگر تو هر زمان که گاهی به دست می‌آوری اندر گور من بشوی و گاهوک را ببینی، خودپسندی و خودخواهی بر تو چیره خواهد شد، ولی هنگامی که مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو گور مرا دربسته کنند و سفارش کن که پسرت گور تو را باز نگه دارد تا این که بتواند گاهوک تن تو را ببیند. زنهار زنهار، هرگز هم دادخواه و هم داور نشو اگر از کسی داوشی داری بپذیر که یک داور بی‌سونگر آن داوش را رسیدگی کند. و رای دهد. زیرا کسی که داوش‌مند است اگر داور هم بشود، ستم خواهد کرد.

هرگز از آباد کردن دست برندار. زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا این یک روند است، هنگامی که کشوری آباد نمی‌شود به سوی ویرانی می‌رود. در آباد کردن، کندن کاریز و ساخت راه و شهرسازی را در جای‌گاه نخست نِه.

گذشت و بخشایش را فراموش نکن و بدان که پس از دادگری برجسته‌ترین زاب پادشاهان بخشایش است و گذشت، ولی بخشایش باید تنها هنگامی به کار بیفتد که کسی در برابر تو لغزش کرده باشد و اگر در برابر دیگری لغزش کرده باشد و تو ببخشایی ستم کرده‌ای زیرا هده‌ی دیگری را پایمال نموده‌ای. بیش از این چیزی نمی‌گویم این گفته‌ها را هنگام بودن کسانی که جز تو در این جا هستند، کردم تا این که بدانند پیش از مرگ، من این سفارش‌ها کرده‌ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا می‌دانم که مرگم نزدیک شده است.

سوال سقراط

سقراط می گوید یونانیان دروغگویند سقراط دروغ گو است پس سقراط دروغ می گوید که یونانیان دروغگویند لذا یونانیان راستگویند سقراط یونانی است پس سقراط راست گوست لذا  سقراط راست می گوید که یونانیان دروغ گویندحالا شما بگین که یونانیان دروغگویند یا راست گو؟

بر گرفته از نظر تارا

پیش ازآمدن تو آبی آرام اجازه جاری شدن را ندارد
شقایق عاشق عید  است و منتظر
آسمان غمگین است و چشم براه
پیش از آمدن تو قلبها بی ستاره و تنها....
غروب بی افق و سپیده دم بی نور....
فاصله ها مبهم و رویاها حقیقتی تلخ...
عشق احساسی غریب است وبهار بی مفهوم و پوچ.
پیش از تو چشمها در حسرت یک نگاه عاشقانه
وچراغ ساحل آسودگی ها در بی کرانی دریا ناپدید
پیش از تو نیازمند چیزی بودم که باورش کنم
و تو در راهی آرام و بی وقفه
اکنون به برکت آمدن توست...
که معنای واقعی شکفتن  عشق را درک میکنم
نشسته ام به انتظاری شیرین تر از هر شاخه نباتی . همین

شل سیلور استاین

وقتی بزرگ شدم

وقتی بزرگ شدم،

 

میخواهم هرکسی باشم

 

به جز یک پدر بد اخلاق،

 

یک راننده اتوبوس بی حوصله،

 

یک آدم عصبانی،

 

یا یک آدم ناامید که با همه دعوا دارد،

 

و یا آدم گنده ای که بیهوده باد توی دماغ می اندازد،

 

خب مثل اینکه دیگر آدمی نمانده...

 

پس بهتر است فعلاً بزرگ نشوم،

 

تا ببینم بعد چه می شود!

 

شل سیلور استاین

 

مرا با عینک آفتابیم به خاک بسپارید

 

در خانه ای سرد ، بالای خیابان سالیوان ،

 

آخرین کسی که شلوار فاق کوتاه می پوشید ، در شرف مردن بود

 

عینک افتابی به چشم داشت و به همین دلیل کسی نمی توانست تشخیص بدهد

 

که او گریه می کرد یا نه .

 

همه معتادها و همه علاف ها

 

و همین طور همه کافه دارها

 

دور تختش جمع شده بودند .

 

وصیت کرد

 

تا تکلیف اموالش را روشن کند

 

و آخرین کلمه ها را به زبان آورد:

 

گفت : ( کفش هایم را برای مادرم بفرستید ،

 

بلوزم را به جا لباسی آویزان کنید .

 

گیتارم را در میدان واشنگتن بسوزانید .

 

برای اینکه هیچ گاه یاد نگرفتم که آن را چگونه بنوازم .

 

خانه ام را به یک آدم مستمند بدهید

 

و بگوئید که اجاره آن تمام و کمال پرداخت شده .

 

پول ها و موادم را خودتان بردارید ،

 

ولی مرا با عینک آفتابیم به خاک بسپارید .

 

مرا با عینک آفتابیم به خاک بسپارید دوستان ،

 

با عینک آفتابیم .

 

گیتارم را در میدان واشنگتن بسوزانید

 

ولی مرا با عینک آفتابیم به خاک بسپارید .)

 

 گفت : ( جوجه خروس هایم را

 

به کسی بدهید که آنها را می خواهد .

 

شعر هایم را

 

به کسی بدهید که آنها را می خواند.

 

زیر کافه برایم قبری بکنید ،

 

و آهنگ غم انگیزی پخش کنید .

 

همه را شاد و شنگول کنید

 

در لحظه ای که مردم ،

 

و مرا با عینک آفتابیم به خاک بسپارید .

 

مرا با عینک آفتابیم به خاک بسپارید دوستان ،

 

با عینک آفتابیم .

 

گیتارم را در میدان واشنگتن بسوزانید

 

ولی مرا با عینک آفتابیم به خاک بسپارید .

 

کفش های راحتی اش را پرت کردیم وسط خیابان ،

 

بلوزش را گذاشتیم همانجا ، روی زمین .

 

گیتارش را فروختیم

 

در کافه گوشه خیابان

 

به کسی که می دانست چگونه آن را بنوازد .

 

موادش را دود کردیم .

 

پول هایش را خرج کردیم.

 

شعر هایش را دور ریختیم .

 

باب ، نوارهایش را برداشت ،

 

و اد ، کتابهایش را ،

 

و من هم عینک آفتابی فکسنی آن بدبخت را برداشتم .

 

گفت : (مرا با عینک آفتابیم به خاک بسپارید دوستان ،

 

با عینک آفتابیم .

 

گیتارم را در میدان واشنگتن بسوزانید

 

ولی مرا با عینک آفتابیم به خاک بسپارید .)

 

«شل سیلور استاین»

 

اس ام اس ۸۷رسید!

اس ام اس جدید

می دونی ادما بین الف تا ی قرار دارند . بعضی ها مثل "ب" برات می میرند،مثل "د" دوستت دارند، مثل "ع" عاشقت می شوند، مثل "م" منتظر می مونند، تا یک روز مثل "ی" یارت بشن

سکوت دردناک است اما در سکوت است که همه چیز شکل میگیرد و در زندگی ما لحظه هایی هست که تنها کار ما باید انتظار کشیدن باشد.

تو مراسم ختم لره بلندگو میگه : مرحوم وصیت کرده ، سیاه نپوشین . یکی داد میزنه : مرحوم بیجا کرده ، ما به احترامش می پوشیم

غضنفر می ره امتحان گواهی نامه بده چند بار رد میشه بعد تو راه پلیس جلوش رو می گیره می گه گواهی نامه ترکه می گه دادین که می خواین؟

اگه عشق نباشه مولکول‌های اکسیژن و هیدرژن نمی‌تونن اینقدر محکم همدیگر رو فشار بدن که اشک جفتشون در بیاد!!

اگه با دیدن من غم تو دلت جون میگیره میمیرم که تا ابد قلب تو آروم بگیره

زندگی مثل یه پل قدیمیه! به این فکر نکن که اگه تنها ازش بگذری دیرتر خراب میشه به این فکر کن که اگه افتادی یکی باشه که دستتو بگیره

همیشه پشت سر هر مرد موفق ، زنی است که نتونسته جلوی موفقیت شو بگیره


عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی سر به دار اویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن

زدوستان دو رنگم عجیب دل تنگ است..... فدای همت آن دشمنی که یکرنگ است

عشق یه سمه شیرینه ... بدون نسخه ی کسی که دوسش داری مصرفش نکن . از از دسترس بچه ها دور نگهش دار...و در محل تاریک ازش مواظبت کن

وقتی قلبت شکست خورده هاشو یه گوشه نگه دار درسته که هیچ وقت مثل اولش نمی شه اما شاید بتونی تکه های گم شده ی یه قلب دیگه باشی . . .

آنقدر اسم تو را زمزمه کردم که لبم سوخت اما نام تو را توبه نکردم جگرم سوخت

وقتی که رفتی هم روحم سوخت هم جیگرم . با رفتنت دوگانه سوزم کردی

پیچ جاده ، آخر راه نیست مگر اینکه تو نپیچی!

بهترین نوع پاسخ به هر سوال? پاسخی است که مثل مینی ژوپ باشد!!! آنقدر بلند که همه مطلب را بپوشاند! و آنقدر کوتاه که جذابیت موضوع حفظ شود


خدا جون وقتی منو نقاشی می کردی زیبا نقاشی کردی ؛ ممنون سالم نقاشیم کردی ؛ ممنون ولی آخه چرا خدا جون تنها نقاشیم کردی؟

غضنفر نذر کرده بود که هزارتا صلوات بفرسه میره دم ورزشگاه آزادی می گه جمیعن صلوات

روی قبرم بنویسید مسافر بوده است بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است . بنویسید زمین کوچه ی سرگردانیست او در این معبر پرحادثه عابر بوده است صفت شاعر اگر همدلی و همدردیست در رثایم بنویسد که شاعر بوده است بنویسید اگر شعری ازاومانده بجای مردی از طایفه ی شعر معاصر بوده است . مدح گویی و ثنا خوانی اگر دین داریست بنویسید در این مرحله کافر بوده است . غزل حجرت من را همه جا بنویسید روی قبرم بنویسیدمهاجر بوده است

کنار آشنایی تو آشیانه می کنم فضای آشیانه را پر از ترانه می کنم کسی سوال می کند برای چه زنده ای؟ ومن برای زندگی تو را بهانه می کنم

آدما فکر می کنن شاعرا خیلی غم دارن کاشکی فقط این بود اونا خیلی کسا رو کم دارن عاشق کسی میشن که عاشقاش فراوونه بین انتخاب عشقش عمریه که حیرونه

به اندازه قلیون دوست دارم اگه گفتی چرا؟ ق?>برای قشنگیت ل?>برای لبخندت ی?>برای یکی بودنت و?>برای وفایت ن?>برای نگاهت

می دونی چرا زنها بیشتر از مردها عمر می کنند؟ . . . چون زن ندارن!

سوال کنکور 87 آرامگاه سعدی کجاست !؟ 1- خونشون!؟ 2- خونمون !؟ 3- تو حیاط !؟ 4- اتاق تمساح ها

نظامی ترین جمله عاشقانه: توی اردو گاه قلبتء منم یه اسیر جنگیء تو منو شکنجه میدیءتوی این قلعه ی سنگی

قبل و بعد از ازدواج

قبل و بعد از ازدواج
قبل از ازدواج
مرد: آره، دیگه نمی‌‌تونم بیش از این منتظر بمونم
زن: می‌‌خواهى من از پیشت برم؟
مرد: نه! فکرش را هم نکن
زن: منو دوست داری؟
مرد: البته!
زن: آیا تا حالا به من خیانت کردی؟
مرد: نه! چرا چنین سوالى می‌‌کنی؟
زن: منو مسافرت می‌‌بری؟
مرد: مرتب!
زن: آیا منو می‌‌زنی؟
مرد: به هیچوجه! من از این آدما نیستم !
زن: می‌‌تونم بهت اعتماد کنم؟
 
بعد از ازدواج
 متن را این دفعه از پائین به بالا بخوانید !!!

گریز

گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرایه بستند از این مردم که تا شعرم شنیدند به رویم چون گلی خوشبو شکفتند ولی ان دم که در خلوت نشستند مرا دیوانه ای بد نام گفتند